????اهمیت رفتن سر قبر اموات!

????بهترین زمان زیارت اموات عصر پنجشنبه است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) فرموده است، شاید بهتر از آن صبح جمعه بین الطلوعین باشد.

????از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که: اگر شخص سر قبر کسی برود، آیا او به درد آن شخص می‌خورد؟

????امام فرمود : بله. این مثل هدیه ای است که به زنده‌ها می‌دهید و او را کاملاً خوشحال می‌کنید. ✅یکی از نزدیکان رجبعلی خیاط می‌گفت: ما با ایشان به قبرستان ابن‌بابویه رفته بودیم و قبر مادر من هم آنجا دفن بود. من سر قبر مادرم نرفتم. ????سر چند تا قبر فاتحه خواندیم. وقتی می‌خواستیم از قبرستان بیرون بیاییم، ایشان گفتند که مادر شما اینجا دفن است؟ گفتم: بله.

????گفت: مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله می‌کرد. برگشتیم و سر قبر مادرم رفتیم.

????اگر کار خیری که می‌کنیم، به تعدادی از اموات هدیه کنیم آیا از ثواب آن کم می‌شود؟

????خیر.اگر شما یک صلوات به کل اموات مؤمنین و مؤمنات هدیه کنید به خاطر کار ارزشمندی که شما کردید و همه را در نظر گرفتید و بخل نورزیدید، خدا ثوابش را به همه می‌دهد و از هیچ کس هم ثوابی کم نمی‌شود.

????پیامبر فرمود : وقتی انسان آیت الکرسی را بخواند و ثوابش را برای همه‌ی اهل قبور مومنین و مؤمنات بفرستد خدا ثواب را به هر کدام از اموات می‌دهد. ???? بیانات حجت الاسلام عالي،


از ما چه خطا رفت ، که گیسوت ندیدیم ؟

از تو نه عطا رفت ، گُلِ بوسه نچیدیم

 

در باغِ دلِ تو ، گُلِ عشق ، نروییده عزیزم ؟

ای ماهِ  نقاب دار ، به طلوعت نرسیدیم

 

ای شاهدِ در حُجره ، ز مامحرم تر ؟

از جانبِ تو نیست مگر ، عشق چشیدیم

 

 

نیست باور جانم ، که گنجت نگشایم

صد بار رمیدی ز دلم ، ما نرمیدیم

 

شورانده ای و واله و شیدات چو مستان

 


شرحِ گیسوی تو در هر غزلم مشهود است

دیداستاد غزل های مرا ، گفت بسی محمود است

 

گفتمش:صوتِ دلآویزِ تو را،گفت:مده از دستش

جان پاک و نوایش ، وارثِ داوود(ع) است

 

این همه عاطفه بر جانِ تو او ، نقش زده

صد نشان است که از عشق ز اهلِ جودِ است

 

من ز دستت ندهم ، جانِ نگار ، ای همه ام

تو بخند ، خنده ی تُ گر چه گناه آلود است

 

شاهِ عشقم شده ای ، ای ز نظر غائبِ من 

عشقِ تو گشت قُمار ، آخرِ کارم سوداست

 

قرعه عشق به نام تو فتاد ، ای جانم

بسته ام خانه ی دل، غیرِ تو عشق مردود است

 

وای اگر قصه ی من ، در تو فراموش شود

حالِ این دل بی تو ، بی عشق ، همی نابود است

 

" یوسف "

 

 


وای اگر باده ز ما وا گیرد 

جز دلِ غم زده ؛ ماواء گیرد

 

نکند وای پشیمان بشود ؟

خلوتم ؛ ریزش باران بشود ؟

 

وای اگر او سفرش دیر شود

دل زنجیر شده دلگیر شود

 

کاش سفر خانه خرابم نکند

ختم این جاده سرابم نکند

 

ماهِ جانم شده ماهِ دگری

دل خوشم نیست رقیب را قمری

 

تو که جانت پیِ ماست ؛ می دانم

خط به خط خانه ماست ؛ می خوانم

 

تو وفا داری و من شرمنده

دل من کی ز ذلت دل کَنده ؟

 

سر سجاده ؛ تو را می بینم

در قنوت ؛ وصل تو را می چینم

 

چرخه ی دور فلک باز آید 

آن که رفته ؛ به آواز آید

 

آید و جان مرا تازه کند 

راز سر بسته ؛ پُر آوازه کند

 

من که قربانیِ عشق اویم

هر کجا هست ؛ منم آن سویم

 

هست و نیست مستم و  هم در عجبم

هست و نیست ؛ هستم و اندر تَعَبَم

 

تو بیا ؛ شانه ی عشقش با من

شمع و پروانه ی عشقش با من

 

" یوسف "

 

 


????

در دنیای کنونی ، ما پیوسته از آدم‌ها طلب می‌کنیم خودشان باشند ؛ در حالی‌ که مدام با توقعاتمان خلافش را می‌خواهیم !


???? ویرجینیا وولف

@Official_Hich

 

کجایی؟.
 ای به فدای تو گشته جان و جهانم .

#امیرخسرو_دهلوی 
@nim_beyt

هیچ‌کس جای تـــو
 را در خاطراتم پر نکرد
بردی از یادم ولی 
یادت فراموشم نشد .

#مجید_ترکابادی
@Pretty_life


تاریکی را تو با دلِ روشن می‌توانی ببینی
وقتی دلِ تو از شب هم تاریک‌تر است، دیگر چه رنگی می‌تواند داشته باشد شب   ؟!

#محمود_دولت_آبادی
@sheerreno

یاد بگیر که رها کنی.
هر کسی قرار نیس تو زندگیت بمونه.

@Sheerreno

 

آدم بیست درصدی کیست؟ 
آدم بیست درصدی عبارت است از یک حضور کمرنگ در زندگی دیگری. 
کسی که نه میتواند یک آدم صد درصدی پررنگ باشد که وقتی ”دیگری دلتنگ است او را دریابد، ببرد کافه یا دور دور و بگوید ”دیگری دیوانه غصه نخور من اینقدر می مانم تا حال دل تو خوب خوب بشود
 و نه دلش می آید که برود و کلا نباشد تا بلکه یک آدم صد در صدی مناسب بیاید توی زندگی دیگری.
 آدم های بیست درصدی بدون اینکه بدانند برای دیگری فضایی میسازند که دیگری بینوا نداند خودش با پای خودش برود یا بماند؟ یکجور بلاتکلیفی بین ماندن و رفتن. 

????محبوبه دری
@sheerreno


تحمل میکنم با زخم

چون مرهم نمی بینم.

#سعدی
.
@sheerreno

 

به آدمها نباید زیاد نزدیک شد.

آدمها با ابهاماتشان زیباترند.
با چیزهایی که در موردشان نمی بینیم و نمی دانیم دوست داشتنی ترند

به شناختشان در حدی که "می خواهند"، باید رضایت دادچون شناختِ بیشتر در هر صورت ناامید کننده خواهد بود.

می شود برای شناخت یک آدم زمان گذاشت و همه ی ابعاد روحش را کشف کرد،

می شود وارد حبابش شد و دنیای یک نفری اش را فهمیدو پرده از رازهای مگویش برداشت اما،نمی ارزد،چنین موفقیتی هرگز به خراب شدنِ تصویرو تصورِ زیبایی که از او در ذهن ساخته اید نمی ارزد.

به شدت به رعایت حد و مرزِآدمها معتقدم،
در هر رابطه ای و از هر نوعِ آن،آدمها ازدورزیباترند.
@Pretty_life


درد بر من ریز و درمانم مکن .
زانکه درد تو زِ درمان خوشتر است

???? عطار نیشابوری 

@Official_Hich

????

هفت عادت مخرب وجود دارد که در دراز مدت زندگی‌های مشترک را از بين می‌برد : عيب جویی ، سرزنش ، نق زدن ، شکوه و گلايه ، تهديد ، تنبيه ، دادن حق حساب يا باج برای تحت کنترل در آوردن ديگری !

در مقابل هفت عادت مهرورزی را بايد جايگزين رفتارهايمان سازيم : گوش سپردن ، حمايت ، تشويق ، احترام ، اعتماد ، پذيرش ، گفتگوی هميشگی بر سر اختلافات .


???? گلاسر
???? ازدواج بدون شکست

@Official_Hich

 

من قبل از تو اونو می‌شناختم ، قبل از تو اونو دوست داشتم ، ولی به اندازه تو خوش شانس نبودم .


???? بد نام 
???? آلفرد هیچکاک


@Official_Hich

 

خرابِ باده‌ی عشقِ تو، آبادی نمی‌خواهد

#طالب_آملی

@nim_beyt


وَ أَنَا يَا سَيِّدِي عَائِذٌ بِفَضْلِكَ هَارِبٌ مِنْكَ إلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ

مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً  

و من اي آقايم پناهنده به فضل توام، گريزان از تو

به سوي توام، خواستار تحقق چيزي هستم كه وعده كردي،

و آن گذشت تو از كسي كه گمانش را به تو نيكو كرده،

****************************

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

بسم الله النور 

????

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: مؤمن برگردن برادر مؤمنش هفت حقّ واجب دارد كه از سوى خدا بر او واجب شده است:
۱ ـ در چشمش به ديده احترام به او بنگرد.
۲ ـ در دلش محبّت او را داشته باشد.
۳ ـ در مالش او را هم شريك سازد.
۴ ـ غيبت او را حرام بشمارد.
۵ ـ هنگام بيمارى از او عيادت كند.
۶ ـ جنازه اش را تشييع كند.
۷ ـ پس ازمرگش، جز خير و خوبى درباره او نگويد.
من لايحضره الفقيه، ج 4 ص 398

" کانال خلوت دل "


???????? @MolaviPoet روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. گلدان گرانقیمت بود، اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.» پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم
???????? @MolaviPoet غزل شمارهٔ ۲۳۸۸، دیوان شمس تبریزی ۱ _این جا کسی است پنهان دامان من گرفته خود را سپس کشیده پیشان من گرفته ۲_این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان باغی به من نموده ایوان من گرفته ۳_این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته ۴_این جا کسی است پنهان مانند قند در نی شیرین شکری دکان من گرفته ۵_جادو و چشم بندی چشم کسش نبیند سوداگری است موزون میزان من گرفته ۶_چون گلشکر من و او در همدگر سرشته من خوی او گرفته او آن
#غضب #تربیت_فرزند ???? آثار غضب بیجا ???? آیات قرآن چقدر اعجازگونه در بخش الگوهاي حق و باطل چينش شده است. جهاتي در نفس است که تفرعن يک جهت از آن است، هميشه زياده‌خواه است، هميشه استعلاء دارد و هميشه و در همه حال برتري‌جو است ???? و گاهي انسان مراعات حدّ و حدود و حکمت در ارتباطات را نمي‌کند و اين‌ها باعث اصطکاک مي‌شود و باعث افتادن خودش مي‌شود؛ چرا که قضايا در عالم باطن، دارد طبق نظم و قواعد پيش مي‌رود. ???? اگر کسي اهل خير، صلاح و حکمت باشد، غضب‌هاي بيجا نمي‌کند،
می نشینم به انتظارت ، چون انتظارِ ماه در مدارِ زمین پرنده ی مهاجرِ من ! بیا بر لبِ شاخه ی نگاهِ من نشین ندارمت چاره وصل ار چه ، خیالِ خامش که هست تو به آینه می نگری و من بوسه هات از جبین طلوعِ تو ، طلوعِ عشقِ دلخواهِ من بود و هست غروبِ تو ، غروبِ عشق است ، درنگاهِ من ببین نگاهِ تو را دوست دارم ، که مرا بی گناه می بینی دلی پاک داری ، که مرا می بینی ، مومنی چنین بهشت ، در کنار توست ، مرا دعوت کن به جنّتت مرا یک آرزو بیش نیست ، آن هم ، با تو هم قرین شورِ تو و
چه حاضر به اعتراف باشیم چه نباشیم، ما موجوداتی معنوی هستیم و در دی ان ای. ما طرحی برای بازگشت به خانه، يعنی سرای ذات حقیقی مان، برترین وجود و وجود نامحدود ما قرار داده شده است. یکی از راه هایی که ناآگاهانه بازگشت خود را تضمین میکنیم، از طریق درد و رنج است. درد و رنج، بزرگترین محرک ما برای تغییر به شمار می آید. درد و رنج، دیلم معنوی ماست که به زور در را به روی واقعیتهای جدید باز می کند. اگـر همه چیز بی نقص باشد، آیا به وجود ژرفتر خود می نگریم؟ در آن سکنی می
بی ‌دلی، در همه احوال، خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد ما همیشه خیال می کنیم وقتی دنبال خدا می رویم باید برویم توی آسمانها. نمی دانیم که خدا همینجاست. نمی دانیم که خدا نزدیک تر از هر چیز دیگری به ماست. کشف حقیقت در درون خود ماست. قلبی که خدا را کشف می کند و خدا در آن جلوه می کند، در وجود خودت است نه جای دیگر. پیرجان فایل مرجع : https://t.me/HastiyeOryan_PirJaan/579 #انتخابی #پیر_جان #پیر_طریقت #هستی_عریان #مولانا #رمزگشایی #شکوفایی_فردیت
یک نفر دارد مرا هر دَم هوایی می کند عاشقم کرده ولی بی اعتنایی می کند بی وفا با اینکه می داند دلم درگیر اوست مثل یک بیگانه او از من جدایی می کند دل به سودای کسی جز او نمی گوید سخن در دلِ من او فقط فرمانروایی می کند آرزو کردم بماند ،در کنار من نماند من نمی دانم چرا او بی وفایی می کند باوجود اینکه می آزارد این دل را ولی دل مرا همواره سمتش رهنمایی می کند چند روزی می شود از او ندارم یک خبر غم درون سینه ام زور آزمایی می کند شب که می آید دلم آرام می گیرد کمی شب
با بوسه به لبهای تو، پیوند قشنگ است این رابطه ی گرم ِ خوشایند قشنگ است ای کاش به دورِ تو بگردم همه ی عمر در بند توآم، آه که این بند قشنگ است ! در محضر عشقیم ، خدا شاهدمان است لبخند بزن آینه ، لبخند قشنگ است ! با من نکند خاطرت از عشق برنجد بیزارم از این دلهره هر چند قشنگ است ! ای قوی گلوناز ! چه زیبا شدی امشب ! بر گردنت از بوسه گلوبند قشنگ است ! در بستری از عاطفه در حال وصالیم دریاب که این لطف خداوند قشنگ است.
قطار شو که مرا با خودت سفر ببری به دورتر برسانی ــ به دورتر ببری تمام بود و نبود مرا در این دنیا که تا ابد چمدانی‌ست مختصر ببری ومن تمام خودم را مسافرت بشوم تو هم مرا به جهان‌های تازه‌تر ببری سپس نسیم شوی تو و بعد ازآن یوسف! که پیرهن بشوم تا مرا خبر ببری مرا به خواب مه‌آلود ابرهای جهان به خواب‌های درختانِ بارور ببری و بعد نامه شوم من، چه خوب بود مرا خودت اگر بنویسی ــ خودت اگر ببری عجیب نیست که هیزم شکن بیاشوبد درخت اگر که تو باشی دل از تبر ببری دوباره
بر ما نوشتند نامِ تو اما همی بی کامِ تو بر ما نوشتند مستِ تو اما دَمی بی جامِ تو بر ما نوشتند سویِ عشق امّا چرا آن روی عشق ؟ بیمار و بی داروی عشق اندر خیال ، در بامِ او گفتند بمان بی اَجر نیست هر چند طریق بی زجر نیست شب را سحر در فجر نیست ؟ ما را نشد فرجامِ او شرحی چه گویم ماجرا اول بگفتا اندر آ آخر برفت از کویِ ما ما را نشد انجامِ او حیران چنین شاعر کجاست ؟سرگشته ای عابر کجاست ؟ وامانده ای صابر کجاست ؟ صید مانده اندر دام او خوبان چنینند ؟ وای ما بر عهد
آورده ای هم درد هم درمان برایم آرامشی پیچیده در طوفان برایم با این "عزیزم گفتنت" زیبا زلیخا! ترسم که دنیا را کنی زندان برایم این چشم ها آیات شیطانی ست یاسحر؟! نگذاشت حتی یک ورق ایمان برایم نم نم بخوان .جَرجَر بخوان . فرقی ندارد ای شعرهایت بهتر از باران برایم با آنکه اوقات ِ دلم را تلخ کردی تا زنده ام , شیرین تری ازجان برایم امشب که می لرزد زمین از موج سرما آتش در آغوشت برافروزان برایم وقتی که می آیی به دیدارم , بهشتم دیگر چرا می‌آوری گلدان برایم؟! تا موج
دل جایگاهی است که در آنجا امورِ فراحسی ادراک می‌شود. این عبارت بدان معنا نیست که در درونِ دل قسمتی وجود دارد که عملاً کارش فهمِ امورِ فراحسی است بلکه بدین معناست که درونِ آدمی این قدرت را دارد که بدونِ استفاده از حواسِ پنج‌گانه اموری را درک کند که مادّی نیستند. عرفا این درون و ضمیرِ نهان را دل نامیده‌اند. جایی که گویی اصلی‌ترین و والاترین منبعِ کشف و شهود است. امّا آنها برای این دریافتِ فراحسی شرطی را نیز متذکّر شده‌اند و آن سبکی، پاکی و آزادگیِ دل است.
بی ما چه سان سر می کنی ؟ بی عشق مگر ممکن بُوَد؟ دیده کجا تر می کنی ؟ بی عشق مگر ممکن بُوَد ؟ دیدم دلت دریایی است اینجا نیست ، آنجایی است بر بامِ کِه ، پَر می کنی ؟ بی عشق مگر ممکن بود ؟ صبرم مخواه بیش از جنون دیدی مرا پیش از جنون درسِ جنون بَر می کنی ؟ بی عشق مگر ممکن بود ؟ شاهد ندارم ، آرَمَت . جز دیده ای ، تا بارَمَت ما را تو باور می کنی ؟ بی عشق مگر ممکن بُوَد ؟ این راه به تو ختم اگر گو تا ببارد صد ضرر تو مس را زر می کنی بی عشق مگر ممکن بُوَد ؟ یوسُف
✨﷽✨ ✍آیت الله حسن زاده آملی : میخواهم بدانم در باطن به چه صورتی هستم. آیا این امر ممکن است؟ پاسخ : بله. هر انسانی میتواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی میباشد. اگر آدمى میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد "بهيمه" (چهار پایان غیر درنده) است. و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" (حیوانات شرور و درنده ) است. و اگر میخورد و میخوابد و شهوت به كار میبرد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه
???? مفاتیح الحیات #شماره 461 #بخش_دوم #تعامل_انسان_با_همنوعان #فصل_یکم #توجه_مرد_به_همسر ???? كیفر نپرداختن مهریهٴ زن مهریه همسر از بدهكاری ‌هایی است كه پرداختن آن واجب و تأخیر عمدی در پرداختن آن معصیت است. به گفته عبدالله بن عباس، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از رحلت، در آخرین سخنرانی خود در مدینه توصیه ‌هایی فرمود كه چشم ‌ها از آن‌ها گریان و دل ‌ها هراسان شد: . هر كس بر زنی در مهریه ‌اش ستم كند نزد خدا كار به شمار می ‌آید.
ما و این حریم خیال تو ! باقی به اهلش باد اگر چه فکرِ خام و کالِ تو !باقی به اهلش باد از کتابِ جانِ تو ! به چند سطر کفاف می کنیم در خیال ، یک بوسه ی وصال، باقی به اهلش باد ما را به قُربِ تو ، آفریده اند ، با جهدِ مِهر مقصدمان باد ، همین کمال ، باقی به اهلش باد شک دارم که رقیب، بهره ای چو ما بُرده . ما از جان رسیده ایم به جمال، باقی به اهلش باد دنیا پُر از صدای دوست داشتن تُهی است اهلِ دل می داند ، قیل و قال ، باقی به اهلش باد چندی به پای راهِ تو افتاده
‌ خود را از نو تعبیر کن اگر التیام نیابیم، گذشته، زندگی مان را از بین می برد و خلاقیت، موهبـت هـا و استعدادهای بی همتای ما را دفن می کند. هنگامی که بخش هایی از وجود خود را نپذیریم، آنها درون ما راکد می شوند و به جای آن که این بخش ها را در هماهنگی با جهان خود به کار گیریم، بر ضد آن به کار می بندیم. ما گمان می کنیم که نسبت به دنیا خشمناک هستیم و برای برآورده شدن آرزوهایمان می خواهیم جهان را دگرگون سازیم، اما این ما هستیم که به تغییر و تحول نیازمندیم.
@molanatarighat ‏"وقتى اندوه، دوام و گستردگى يافت، اشك چشم، پرده از راز آن برمى‌گيرد." عین القضات همدانی. خواجه حافظ شیرازی به نیکوترین وجهی این معنی را بیان داشته: ترا صبا و مرا آب دیده شد غمّاز وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
???????? @MolaviPoet لینک جلسه قبل???????? https://t.me/MolaviPoet/40292 این‌که ابن‌عربی اسم"رحمان" را بکار می‌برد، بدان جهت است که در اصطلاح‌شناسی عرفانیِ وی، رحمت رحمانی خداوند به معنای وجود و هستی عامّ، فراگیر و منبسطی است که تمام موجودات عالم را در برمی‌گیرد. این عماء یا خیال‌مطلق را ابن‌عربی "حقّ مخلوق به" نیز می‌نامد. یعنی از یک سو حق است و جنبه‌ی بطون دارد و از سوی دیگر همه چیز با آن خلق شده و جنبه‌ی ظهور دارد.
. آدمی که چاقه می‌دونه چاقه. آدمی كه استخونيه می‌دونه استخونيه. آدمی كه كچله می‌دونه كچله!آدمی كه بینی‌ش قوز داره ميدونه بینی‌ش قوز داره!آدمی كه صورتش كک‌ و مک داره، می‌دونه صورتش کک‌ و مک داره! هر کسی حداقل یک‌بار در روز، توی آینه به خودش نگاه می‌کنه!نيازی به يادآوری من و شما نیست؛ باشعور باشیم خلاصه ک نگید چاق شدی خودمون میدونیم???????? ????????
بسم الله الرحمن الرحیم ‍ ???? اخلاق عملی را باید از شهید ابراهیم هادی آموخت. در ارتفاعات کوره موش چهار اسیر گرفتیم و قرار بود بعد از چند روز تحویل پادگان ابوذر بدیم. یک اتاق آهنی در میان حیاط وجود داشت همه پیشنهاد دادن که اسرا را در آنجا نگهداری کنیم. اما ابراهیم آنها را آورد داخل اتاق و هر غذایی که میخوردیم بیشترش را به اسرا میداد و میگفت اینها مهمان ما هستند‌. بعد از چند روز برای آنها لباس تهیه کرد و آنها را راهی حمام کرد.
من هوشم و حيرانم، خندانم و نالانم من کفرم و ايمانم، بي ابرم و بارانم دربندم و آزادم، گريانم و دلشادم ويرانم و آبادم ،آبادم و ويرانم من اشکم و لبخندم، تلخم، شکرم، قندم آزادم و دربندم، سيرابم و عطشانم تاريکم و چون روزم، يک شعر غزلسوزم من صبح سيه روزم، آغازم و پايانم مهماني ِ اضدادم، خاموشي ِ فريادم زنداني ِ آزادم، دريا و بيابانم در جمعم و تنهايم، محبوبم و رسوايم پنهانم و پيدايم، پيدايم و پنهانم من ظل درخشانم، من وصلم و هجرانم من دردم و درمانم ،تاريکم و
دردِ پنهانی عزیز ! دارم بیا ! سوز چندانی ، که می بارم ، بیا ! در هراس رفتنت ، تا لا مکان تلخ است ، چون حالِ رفتارم ، بیا خوش،مُروت ! حسِ دلتنگیت، کو ؟ عشق نمودی ! من گرفتارم ، بیا ! سوختن آن نیست که تو می خوانی اش سوخته ام بس ، اهلِ این کارم بیا دردِ غفلت ، بدتر است ، از ناسزا تو ببین ! من ماه می آرم بیا ! تو بِرَنج از تلخیِ فهمِ رقیب سنگ دارم بهرِ اغیارم بیا ! رفتنت این قصّه را ، آخر رساند من سقوطِ فرضِ آبشارم بیا رسم بود ، پیکی ، پیامی ، قاصدی .

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تلگرامی ها آنلاین98 دانلود پروژه مالی حسابداری بیاناتی فرهنگ اسلامی توربین دندانپزشکی احکام الهی وب نوشت تست قالب بهترین سایت شرکت اینتن